-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نماز عاشقان باشد، همه مستی و بیهوشی حضورش غیبت از خود، ذکر از عالم فراموشی
2 قیام: استادگی از جان، قعود: افتادگی از پا؛ اذان: فریاد از دست خود و، تعقیب: خاموشی!
3 مکانش آنکه، گنجایی در آن نبود غرضها را لباسش اینکه، طاعت را فزون از عیب خود پوشی
4 میان واکردنش باشد، بامر حق کمر بستن ردای آن بود، در راه جانان خانه بر دوشی
5 طریق بندگی، ز آن صعب تر باشد که پنداری نه آن کار تن تنهاست، میباید بجان کوشی
6 ز پشت و روی هر آیینه ام، روشن شد این معنی که نگشاید بدانسو دیده، تا زین سو نمی پوشی
7 نهان گفتن بهم حرف محبت را، به آن ماند که کس خواهد که فریادی کند، اما به سر گوشی
8 سخن بیگانه باشد، در میان اهل دل، واعظ بهر جا هوش باشد گوش، فریاد است خاموشی