- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بریز سایۀ زلف تو عقل گمراهست غلام روی تو چون آفتاب پنجاهست
2 مرا ز حسن تو تا دیده داد آگاهی ز خویشتن نیم آگه خدای آگاهست
3 کمند زلف تو زان میکشد مرا در خود که زلف تو شبه رنگست و روی من کاهست
4 همیشه سایۀ حسن تو بر سر خورشید چنانکه سایۀ خورشید بر سر ماهست
5 لب تو نیک بدندان ماست وز پی او همیشه این دل غمگین بکام بدخواهست
6 شدند از بر من صبر و هوش وز پیشان دلم برفت و کنون دیده بر سر راهست
7 بروزگار ،وصال تودر نشاید یافت که وعدۀ تو درازست و عمر کوتاهست