جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

پاسبانی از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) مثنوی معنوی 15

مثنوی معنوی 15 ام از 6329 دفتر ششم

پاسبانی خفت و دزد اسباب برد

1 پاسبانی خفت و دزد اسباب برد رختها را زیر هر خاکی فشرد

2 روز شد بیدار شد آن کاروان دید رفته رخت و سیم و اشتران

3 پس بدو گفتند ای حارس بگو که چه شد این رخت و این اسباب کو

4 گفت دزدان آمدند اندر نقاب رختها بردند از پیشم شتاب

5 قوم گفتندش که ای چو تل ریگ پس چه می‌کردی کیی ای مردریگ

6 گفت من یک کس بدم ایشان گروه با سلاح و با شجاعت با شکوه

7 گفت اگر در جنگ کم بودت امید نعره‌ای زن کای کریمان برجهید

8 گفت آن دم کارد بنمودند و تیغ که خمش ورنه کشیمت بی‌دریغ

9 آن زمان از ترس بستم من دهان این زمان هیهای و فریاد و فغان

10 آن زمان بست آن دمم که دم زنم این زمان چندانک خواهی هی کنم

11 چونک عمرت برد دیو فاضحه بی‌نمک باشد اعوذ و فاتحه

12 گرچه باشد بی‌نمک اکنون حنین هست غفلت بی‌نمک‌تر زان یقین

13 هم‌چنین هم بی‌نمک می‌نال نیز که ذلیلان را نظر کن ای عزیز

14 قادری بی‌گاه باشد یا به گاه از تو چیزی فوت کی شد ای اله

15 شاه لا تاسوا علی ما فاتکم کی شود از قدرتش مطلوب گم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر پاسبانی خفت و دزد اسباب برد

شاعر شعر پاسبانی خفت و دزد اسباب برد چه کسی است ؟

شاعر شعر پاسبانی خفت و دزد اسباب برد جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر پاسبانی خفت و دزد اسباب برد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر پاسبانی خفت و دزد اسباب برد چیست ؟

قالب شعر پاسبانی خفت و دزد اسباب برد مثنوی معنوی است

مضمون اصلی شعر پاسبانی خفت و دزد اسباب برد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر