نقش بندی می کند از شاه نعمت‌الله ولی غزل 844

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

نقش بندی می کند هر دم خیالش در نظر

1 نقش بندی می کند هر دم خیالش در نظر هیچ نقاشی نمی بیند چنین نقشی دگر

2 ماخیال عارضش بر آب دیده بسته ایم لحظه ای بر چشم ما بنشین و دریا می نگر

3 آنکه زاهد در قیامت طالب دیدار اوست می توان دید این زمان در دیدهٔ صاحب نظر

4 غرقهٔ آبی و تشنه سو به سو گردی مدام همدم جام مئی وز همدم خود بی خبر

5 در سرابستان جان جانانهٔ خود را طلب او مقیم خانه ، تو سرگشته گردی در به در

6 گرچه از نور ولایت خرقه ای پوشیده ای خرقه بازی کن به عشق او و ازخود در گذر

7 نعمت الله رند سرمست است و با ساقی حریف روح محضست او ولی در صورت اهل بشر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر