- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیر مغان گدای درش همچو ما بسی است ما خود کسی نه ایم ولی پیر ما کسی است
2 گر بهر دوست کوهکنی مرد قصه چیست در وادی محبت ازین کشته ها بسی است
3 هرگل که نیست بوی وفا دارییی در او گر هم گل بهشت بود پیش ما خسی است
4 بادا فدای قامت طوبی خرام او هرجا که سرونازی و شمشاد نورسی است
5 باشد که همرهان نظر کیمیا کنند بر اهلی حزین که درین راه واپسی است
6 گر زدی سنگی بغیری بر دل دیوانه خورد دیگران را سرشکست این سنگ و ما را دل شکست
7 زان دهان امید نبود هیچ صاحب هستیش با وجود هستی اهلی درین امید هست