1 مردم چشمم چو مرکز پلک چون برهون شود مرکز و برهون ز عشقت هر شبی گلگون شود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 آن سبزه که از عارض او خاسته شد تا ظن نبری که حسن آن کاسته شد
2 در باغ رخش بهر تماشای دلم گل بود و بسبزه نیز آراسته شد
1 عنان همت مخلوق اگر بدست قضاست چرا دل تو چراگاه چون و چند و چراست؟
2 گر اعتقاد درستست، اعتراض محال ور اعتراض ثوابست، اضطراب خطاست
1 همیشه بود نعمتت را خورنده ز آزاد و بنده، چه خرد و چه رنده
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به