مردم از کوی تو چون بیدل از امیرخسرو دهلوی غزل 255

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

مردم از کوی تو چون بیدل نرفت

1 مردم از کوی تو چون بیدل نرفت هر که در میخانه شد عاقل نرفت

2 عمر در سر شد به رسوایی عشق وین هوس از جان بی حاصل نرفت

3 مهر رویش در دلم پنهان نماند آفتاب اندر حجاب گل نرفت

4 کاروان بگذشت و محمل ماند دور وز دل من یاد آن محمل نرفت

5 برکشیدم تنگ تن را سوی صبر لاشه لاغر بود تا منزل نرفت

6 ما و غرق بحر هجران، چون کنیم کشتی درویش در ساحل نرفت

7 با کسی وقتی وصالی داشتیم سالها بگذشت و آن از دل نرفت

8 شکر کن، خسرو، بلای عشق را زانکه این فیض است، گر قابل نرفت

عکس نوشته
کامنت
comment