- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گشت چو معمار فیض، بانی بنیان حسن بست ز مژگان کج، طره بر ایوان حسن
2 گشته پریشانی از حلقه زلفش عیان عشق برآورده است، سر ز گریبان حسن
3 کشتی دل، گو بکن فکر شکستن درست کز عرق شرم اوست، شورش توفان حسن
4 آن گل سیراب را، چهره بسی نازکست ای نظر پاک عشق، جان تو و، جان حسن
5 گرمی بازار حسن، هست ز سودای عشق شورش سودای عشق، هم ز نمکدان حسن
6 بر رخش آخر نشست، گرد خط عنبرین شد لب لعلش هم از، خاک نشینان حسن
7 واعظ اگر از رخش، چشم بپوشد رواست خاسته گرد خط از رفتن دوران حسن