صبر تلخ است و دوای من خونین از اهلی شیرازی غزل 286

اهلی شیرازی

آثار اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

صبر تلخ است و دوای من خونین جگر است

1 صبر تلخ است و دوای من خونین جگر است داروی درد من از درد جگر سوزتر است

2 چون ننالم که رقیبش بجفا می کشدم وین که او آگه ازین نیست جفای دگرست

3 منم آن دلشده پروانه که جا بر سر شمع بی خبر سوخته ام تا دگران را خبرست

4 هر کجا غمزده شوخی است بلای دل ماست تیر باران بلا در ره اهل نظرست

5 ناصحا من نکنم ترک بتان قصه مخوان گفتگویی که بجایی نرسد درد سر است

6 اهلی از بهر خدا پرده زنار بکش که تفاوت زتو تا بر همنان اینقدرست

7 تازه گلزار جهان بر دل اهلی تنگ است مرغ روحش ره آن گلشن دیرینه گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment