- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گذشت آرزو از حد به پای بوس تو ما را سلام مردم چشمم که گوید آن کف پا را
2 تو می روی و ز هر سو کرشمه می چکد از تو که داد این روش و شکل سرو سبز قبا را
3 مراست یاد جمالت به دل چنانکه به دیده خیال خوان کریمان به روز فاقه گدا را
4 برون خرام دمی تا برآورند شهادت چو بنگرند خلایق کمال صنع خدا را
5 سخن ز خواستن خط مشکبار تو گفتم بخاست موی براندام آهوان ختا را
6 چو در جفات بمیرم، بخوانی آنچه نوشتم بر آستان تو از خون دیده حرف وفا را
7 فلک که می برد از تیغ بندبند عزیزان گمان مبر که رساند بهم دو یار جدا را
8 دران مبین تو که شور است آب دیده عاشق که پرورش جز از این آب نیست مهرگیا را
9 صبا نسیم تو آورد و تازه شد دل خسرو چنین گلی نشکفته ست هیچگاه صبا را