- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گذشت باز بدین سوی ترک کج کلهم کنون من و چو سگان خوابگه به خاک رهم
2 ز بس که من به زنخدانش در شدم به خیال گمان برم به خیالی مگر به زیر چهم
3 دلم بماند به دنبال چشم او که مگر زمان زمان به حقارت گهی کند نگهم
4 زهی درازی عمر و هلاک من زین غم که نیست صبح شب غم کم از هزار مهم
5 مکن نصیحتم، ای آشنا، که بی خبرم مدار آینه در پیش من که رو سیهم
6 به جان رسیدم ازین دل، بکش ز بهر خدا که تو ز ننگ من و من ز ننگ دل برهم
7 به جرم عشقم، اگر می کشی، بکش، لیکن نویس بر کفنم هم ز خون من گنهم
8 به پیش دیده خسرو تویی و بس، چه کنم؟ به پیش چشم نیایند آفتاب و مهم