- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از کمان ابروش چون تیر مژگان بگذرد بر دل آید چون ز دل بگذشت از جان بگذرد
2 راست اندازی چشمش بین که گر خواهد به حکم ناوک مژگان او بر موی مژگان بگذرد
3 باد وقتی آب را همچون زره داند نمود کز نخست آید بر آن زلف زرهسان بگذرد
4 در زمان آزاد گردد سرو از بالای خویش گر به پیش قد آن سرو خرامان بگذرد
5 ماهرویا آفتاب از شرم تو پنهان شود گر ز رویت سایه بر خورشید رخشان بگذرد
6 با توام خون نیزه گردان نیست، دور از روی تو نیزه بالا خون ز بالای سرم زان بگذرد
7 تو ز آه من چو گردون فارغ و از هجر تو آه خون آلودم از گردون گردان بگذرد
8 در دل عطار از عشقت چنان آتش فتاد کز تف او آتش از بالای کیوان بگذرد