- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در فراق تو سوخت این جگرم تا چو بخت اندر آمدی، ز درم
2 کرده صد چشم گرچه چون نرگس در گل عارض تو می نگرم
3 هم ز خود باورم کسی نکند خبرت هست، سخت بی خبرم
4 می نماید که بخت بیدار است یا من خیره سر، بخواب درم
5 ای بسا شب، که بود بی رویت روی بر خاک راه چون سحرم
6 وقت آنست اگر بخواهد خواست خشک چنگ تو عذر چشم ترم