-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بوستان عارض تو گلستان جان چشم تو عین مستی و جسم تو جان جان
2 زلف تو دستگیر دل و پای بند عقل لعل تو جانفزای تن و دلستان جان
3 مهر رخ تو مشتری آسمان حسن یاد لب تو بدرقهٔ کاروان جان
4 بر سر نیامدست سیاهی بپر دلی چون آن دو زلف قلب شکن در جهان جان
5 ز آندم که رفت نام لبت بر زبان من طعم شکر نمیرودم از دهان جان
6 گوید خیال آن لب جانبخش دلفریب هر لحظه با دلم سخنی از زبان جان
7 آن زلف همچو دال ببین بر کنار دل و آن قد چون الف بنگر در میان جان
8 خواجو مباش خالی از آن می که خرمست از رنگ و بوی او چمن و بوستان جان
9 زان لعل آتشین قدحی نوش کن که هست نار دل شکسته و آب روان جان