- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چتر عنبروش کن از گیسو که سلطان منی ترک لشکرکش کن از مژگان که خاقان منی
2 زلف بالا کن، ببند آن روزن خورشید را کآفتابم نیست حاجت، چون تو مهمان منی
3 جان من گم گشت پیشت، نیست آن جای دگر تا تو بردی جان من یا خود تو هم جان منی
4 از لطافت جوهرت را خود نمی دانم که چیست؟ پامنه بر من که مورم چون سلیمان منی
5 در دلم باشی و هرگز سایه بر من نفگنی بارک الله آخر، ای سرو، از گلستان منی
6 دوش دل بردی و می خواهی که امشب خون کنی من بحل کردم، اگر حجاج قربان منی
7 کافرت کردند خلقی، بس که ناحق کشتیم کافری نزدیک خلق، اما مسلمان منی
8 چون تو مهمانی و آنگه خانه خسرو غمت یارب، این خواب است، ای یوسف، به زندان منی