-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی گر تو، ای قطع نظر از خلق، همراهی کنی!
2 یک سراسر سیر آن زلف درازم آرزوست ای شب وصل از تو میترسم که کوتاهی کنی!
3 هر چه میخواهد، بکن، تا هرچه میخواهی، کند لیک میخواهی تو دائم، هر چه میخواهی کنی!
4 دانه سان سر سبز تا فردا برآری سر ز خاک باید امروز از غم آن چهره را کاهی کنی
5 تا توانی بود از داد و دهش چون آفتاب از گرفتن مه صفت تا چند جانکاهی کنی؟!
6 تا توان چون موج بود آزاد در بحر وجود چند بر خود فلس چندی دام چون ماهی کنی
7 تا توان در دشت استغنا علم بودن چو کوه در پس دیوار مردم تا بکی کاهی کنی؟!