کام حاصل ای دل از آه سحر از واعظ قزوینی غزل 619

واعظ قزوینی

آثار واعظ قزوینی

واعظ قزوینی

کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی

1 کام حاصل ای دل از آه سحر گاهی کنی گر تو، ای قطع نظر از خلق، همراهی کنی!

2 یک سراسر سیر آن زلف درازم آرزوست ای شب وصل از تو میترسم که کوتاهی کنی!

3 هر چه میخواهد، بکن، تا هرچه میخواهی، کند لیک میخواهی تو دائم، هر چه میخواهی کنی!

4 دانه سان سر سبز تا فردا برآری سر ز خاک باید امروز از غم آن چهره را کاهی کنی

5 تا توانی بود از داد و دهش چون آفتاب از گرفتن مه صفت تا چند جانکاهی کنی؟!

6 تا توان چون موج بود آزاد در بحر وجود چند بر خود فلس چندی دام چون ماهی کنی

7 تا توان در دشت استغنا علم بودن چو کوه در پس دیوار مردم تا بکی کاهی کنی؟!

عکس نوشته
کامنت
comment