- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق بی درد ناتمام بود کز نمک دیگ را طعام بود
2 نمک این حدیث درد دل است عشق بی درد دل حرام بود
3 کشته عشق گرد و سوخته شو زانکه بی این دو کار خام بود
4 کشتهٔ عشق را به خون شویند آب اگر نیست خون تمام بود
5 کفن عاشقان ز خون سازند کفنی به ز خون کدام بود
6 از ازل تا ابد ز مستی عشق بی قراری علیالدوام بود
7 در ره عاشقان دلی باید که منزه ز دال و لام بود
8 نه خریدار نیک و بد باشد نه گرفتار ننگ و نام بود
9 سرفرازی و خواجگی نخرد جملهٔ خلق را غلام بود
10 نبود تیغش و اگر باشد با همه خلق در نیام بود
11 همچو خود بی قرار و مست کند هر که را پیش او مقام بود
12 گاهگاهی چنین شود عطار بو که این دولتش مدام بود