ای صدف لعل تو حقهٔ در از عطار نیشابوری غزل 614

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

ای صدف لعل تو حقهٔ در یتیم

1 ای صدف لعل تو حقهٔ در یتیم عارض تو بی قلم خط زده بر لوح سیم

2 روح دهن مانده باز در سر زلفت مدام عقل میان بسته چست بر سر کویت مقیم

3 در یتیم توام تا که درآمد به چشم چشمهٔ چشمم بماند غرقهٔ در یتیم

4 زین سر زلفت که هست مملکت جم توراست زانکه سر زلف توست بر صفت جیم و میم

5 چون سر زلف تو را باد پریشان کند جیم در افتد به میم، میم درافتد به جیم

6 تیره گلیم توام رشتهٔ صبرم متاب چند زنی بیش ازین طبل به زیر گلیم

7 برد لب لعل تو از بر عطار دل تا دل عطار ماند چون لب تو از دو نیم

عکس نوشته
کامنت
comment