1 بر سر بازار جانبازان منادی میزنند بشنوید ای ساکنان کوی رندی بشنوید
2 دختر رز چند روزی شد که از ما گم شدهست رفت تا گیرد سر خود، هان و هان حاضر شوید
3 جامهای دارد ز لعل و نیمتاجی از حباب عقل و دانش برد و شد تا ایمن از وی نغنوید
4 هر که آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم ور بود پوشیده و پنهان به دوزخ در روید
5 دختری شبگرد تند تلخ گلرنگ است و مست گر بیابیدش به سوی خانهٔ حافظ برید
دیدگاهها **