ای فصل باباران از جلال الدین محمد مولوی غزل 30

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما

1 ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما

2 ای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌ها زیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران ما

3 این ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ما

4 ابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران ما

5 بر خاک و دشت بی‌نوا گوهرفشان کرد آسمان زین بی‌نوایی می‌کشند از عشق طراران ما

6 این ابر چون یعقوب من وان گل چو یوسف در چمن بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران ما

7 یک قطره‌اش گوهر شود یک قطره‌اش عبهر شود وز مال و نعمت پر شود کف‌های کف خاران ما

8 باغ و گلستان ملی اشکوفه می‌کردند دی زیرا که ابریق از پگه خوردند خماران ما

9 بربند لب همچون صدف مستی میا در پیش صف تا بازآیند این طرف از غیب هشیاران ما

عکس نوشته
کامنت
comment