-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بحر ما دریای بی پایان بود آب ما از چشمهٔ حیوان بود
2 چشم عالم روشن است از نور او روشنی چشم مردم آن بود
3 باطنست او وز همه ظاهر تو راست این چنین پیدا چنان پنهان بود
4 خوش حبابی پر کن از آب حیات هر دو را می بین که او یکسان بود
5 نعمت الله مست و جام می به دست سید ما میر سرمستان بود