- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آبروی ما ز اشک چشم ماست همچو ما با آبروی خود کجاست
2 بحر عشق ما کرانش هست نیست غرقه ای داند که با ما آشناست
3 حال ما گر عاشقی پرسد بگو رند مستی فارغ از هر دو سراست
4 بینوائی گر گدای کوی اوست نزد درویشان گدای پادشاست
5 غیر عشق او حکایاتست و بس جز هوای او دگر باد صبا است
6 درد باید درد باید درد درد درد دل می کش که درد دل دواست
7 نعمت الله دُرد دردش نوش کرد آفرین بر وی که او همدرد ماست