یاری دل ما به رایگان از امیرخسرو دهلوی غزل 581

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

یاری دل ما به رایگان برد

1 یاری دل ما به رایگان برد تا دل طلبیم باز جان برد

2 عشق آمد و گردن خرد زد دزد آمد و سر زپاسبان برد

3 آن کس که رهم زد آشنا بود بر شحنه خبر نمی توان برد

4 ماندیم ازان حریف دل دزد زد قلعه و مهره رایگان برد

5 ای ترک، که جنبش رکابت از پنجه چابکان عنان برد

6 بگذار که در وحل بمیرم این لاشه که آب کاروان برد

7 دی بر تو به کشتنم گمان داشت شد عاقبت آنچه او گمان برد

8 عاشق نه خود از در تو شد دور با زاغ چه حیله کاستخوان برد؟

9 لیکن ز جفای تو تظلم خواهم بر شاه کامران برد

10 جمشید زمان که در بلندی ایوانش سبق ز آسمان برد

11 جان دادم و درد تو خریدم این را تو بیر که خسرو آن برد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر