-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یاری دل ما به رایگان برد تا دل طلبیم باز جان برد
2 عشق آمد و گردن خرد زد دزد آمد و سر زپاسبان برد
3 آن کس که رهم زد آشنا بود بر شحنه خبر نمی توان برد
4 ماندیم ازان حریف دل دزد زد قلعه و مهره رایگان برد
5 ای ترک، که جنبش رکابت از پنجه چابکان عنان برد
6 بگذار که در وحل بمیرم این لاشه که آب کاروان برد
7 دی بر تو به کشتنم گمان داشت شد عاقبت آنچه او گمان برد
8 عاشق نه خود از در تو شد دور با زاغ چه حیله کاستخوان برد؟
9 لیکن ز جفای تو تظلم خواهم بر شاه کامران برد
10 جمشید زمان که در بلندی ایوانش سبق ز آسمان برد
11 جان دادم و درد تو خریدم این را تو بیر که خسرو آن برد