سلام و خدمت ما، ای از امیرخسرو دهلوی غزل 1874

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار بگوی

1 سلام و خدمت ما، ای صبا، به یار بگوی فغان و زاری بلبل به نوبهار بگوی

2 برفت طاقت صبر و نماند قوت عقل بگوی حال من او را و زینهار بگوی

3 ز خون دیده همه دست من نگار گرفت مگر که دست بگیرد بدان نگار بگوی

4 هزار جور کشیدم ز غم که نتوان گفت یکی اگر بتوانی از آن هزار، بگوی

5 اگر ز بنده فراموش کرد، یادش ده وزین سخن دو سه بر وجه یادگار بگوی

6 بنای عافیتم کاستوار بود از صبر خراب شد ز غمم دار استوار بگوی

7 حدیث چشم چو دریا بگو و زین مگذر چو زین گذشت، حدیث لب و کنار بگوی

8 اگر چه هر چه بگویی به عکس کار کند تو باری اینقدر از بهر عکس کار بگوی

9 اگر چه او نشود ز آن خویش خسرو را تو ز آن خود بکن و بهر کردگار بگوی

عکس نوشته
کامنت
comment