-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آب رخ ما بری و باد شماری خون دل ما خوری و باک نداری
2 دست نگارین بروی ما چه فشانی ساعد سیمین بخون ما چه نگاری
3 دل بسر زلف دلکش تو سپردیم گر چه تو با هیچ خسته دل نسپاری
4 اینهمه دلها بری ز دست ولیکن خاطر دلدادهئی بدست نیاری
5 چند کنی خواریم چو جان عزیزی شرط عزیزان نباشد اینهمه خواری
6 گر چه اسیر تو در شمار نیاید هیچکسی را بهیچ کس نشماری
7 بر سر ره کشتگان تیغ جفا را بگذری و در میان خون بگذاری
8 این نه طریق محبتست و مودت وین نبود شرط دوستدای و یاری
9 دمبدم از فرقت تو دیدهٔ خواجو سیل براند بسان ابر بهاری