چشم ما روشن به نور از شاه نعمت‌الله ولی غزل 494

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

چشم ما روشن به نور او بود

1 چشم ما روشن به نور او بود این چنین چشمی خوش و نیکو بود

2 آینه با او نشسته روبرو روشنی آئینه را زان رو بود

3 گر تو می گوئی که این رشته دو تو است تو غلط گفتی که آن یک تو بود

4 قطره و دریا به نزد ما یکی است دو نماید در نظر نی دو بود

5 هر که او را یافت آن را یافته همچو ما دایم به جست و جو بود

6 جود او بخشید عالم را وجود بی وجود او وجودی چو بود

7 نعمت الله مظهر اسمای اوست اسم او ذات و صفات او بود

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر