- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم ما از نور رویش روشنست مهر و مه چون یوسف و پیراهنست
2 نور اول روح اعظم خوانمش بلکه او جان است و عالم چون تنست
3 مجلس او بزم سرمستان بود جرعه ای از جام او شیر افکنست
4 عشق می گوید سخنها ورنه عقل در بیان آن معانی الکنست
5 کی گریزد عاشق از خار جفا کاو چو بلبل در هوای گلشنست
6 خود کجا آید به چشم ما بهشت بر در میخانه ما را مسکن است
7 نعمت الله را بسی جستم به جان چون بدیدم نعمت الله با من است