پشت بر یار گمان ابرو از خواجوی کرمانی غزل 285

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد

1 پشت بر یار گمان ابرو ما نتوان کرد خویشتن را هدف تیر بلا نتوان کرد

2 کشتهٔ تیغ ملامت برضا نتوان شد حذر از ضربت شمشیر قضا نتوان کرد

3 گر چه از ما بخطا روی بپیچید و برفت ترک آن ترک ختائی بخطا نتوان کرد

4 قامتش را به صنوبر نتوان خواندن از آنک نسبت سرو خرامان بگیا نتوان کرد

5 باغبان گومکن افغان که بهنگام بهار مرغ را از گل صد برگ جدا نتوان کرد

6 گر نخواهی که رود دانش و هوش تو برود گوش بر زمزمهٔ پرده‌سرا نتوان کرد

7 گر به خنجر زندم روی نتابم ز درش زانکه با او بجفا ترک وفا نتوان کرد

8 گو بشمشیر بکش یا ز کمندش برهان صید را این همه در قید رها نتوان کرد

9 نام خواجو برآن خسرو خوبان که برد زانکه درحضرت شه یاد گدا نتوان کرد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر