بحر بی پایان ما از شاه نعمت‌الله ولی غزل 231

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

بحر بی پایان ما را آبروئی دیگر است

1 بحر بی پایان ما را آبروئی دیگر است چشمهٔ آب حیات ما ز جوئی دیگر است

2 رنگ و بوی این و آن نقش خیالی بیش نیست یار رندی شو که او را رنگ و بوئی دیگر است

3 از می خمخانهٔ ما عالمی سرمست شد نوش کن جامی که این می از سبوئی دیگر است

4 روی او بینم اگر آئینه بینم صدهزار روی او در هر یکی گوئی که روئی دیگر است

5 عاقلان راگفتگوی و عاشقان را های و هو گفتگو بگذار ما را های و هوئی دیگر است

6 پردهٔ دیده به آب چشم خود ما شسته ایم پاک بازانیم و ما را شست و شوئی دیگر است

7 دیگران از طوع سید زلفها بربسته اند نعمة الله راز خون عشق طوعی دیگر است

عکس نوشته
کامنت
comment