یار ما رفت گوییا از شاه نعمت‌الله ولی غزل 422

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

یار ما رفت گوییا جان رفت

1 یار ما رفت گوییا جان رفت جان چه قدرش بود که جانان رفت

2 عمر ما بود رفت چه توان کرد در پی عمر رفته نتوان رفت

3 هر که با ما دمی نشد همدم دم آخر که شد پریشان رفت

4 رند مستی ز بزم ما کم شد گوییا در پی حریفان رفت

5 بود حلّال مشکلات همه لاجرم چون برفت آسان رفت

6 نور چشم است در نظر پیداست گرچه از چشم خلق پنهان رفت

7 نعمت الله جان به جانان داد عاشقانه به بزم سلطان رفت

عکس نوشته
کامنت
comment