- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار ما زاری ما نشنید و رفت آمد و در حال وا گردید و رفت
2 زلف او در تاب رفت از دست ما دل ربود و سر ز ما پیچید و رفت
3 جان ما را یک زمان دلشاد کرد حال ما را یک زمان وا دید و رفت
4 عمر ما بود و روان از ما گذشت گفتمش بنشین دمی نشنید و رفت
5 گر چه او با جان منش پیوندهاست بی وفا پیوند خود ببرید و رفت
6 عقل آمد تا مرا راهی زند رند مستی دید از او ترسید و رفت
7 نعمت الله بود یار غار ما گوشه ای از بوستان بگزید و رفت