یار ما زاری ما نشنید از شاه نعمت‌الله ولی غزل 429

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

یار ما زاری ما نشنید و رفت

1 یار ما زاری ما نشنید و رفت آمد و در حال وا گردید و رفت

2 زلف او در تاب رفت از دست ما دل ربود و سر ز ما پیچید و رفت

3 جان ما را یک زمان دلشاد کرد حال ما را یک زمان وا دید و رفت

4 عمر ما بود و روان از ما گذشت گفتمش بنشین دمی نشنید و رفت

5 گر چه او با جان منش پیوندهاست بی وفا پیوند خود ببرید و رفت

6 عقل آمد تا مرا راهی زند رند مستی دید از او ترسید و رفت

7 نعمت الله بود یار غار ما گوشه ای از بوستان بگزید و رفت

عکس نوشته
کامنت
comment