چشم نابینای ما از شاه نعمت‌الله ولی غزل 1427

شاه نعمت‌الله ولی

آثار شاه نعمت‌الله ولی

شاه نعمت‌الله ولی

چشم نابینای ما از او بینا شده

1 چشم نابینای ما از او بینا شده هرکه دیده دیدهٔ ما همچو ما شیدا شده

2 آفتابی رو به مه بنموده در دور قمر این چنین حسن خوشی در آینه پیدا شده

3 آب چشم ما به هر سو رو نهاده می رود قطره قطره جمع گشته وانگهی دریا شده

4 دل به دست زلف او دادیم چون ما صد هزار سر به پای او نهاده در سر سودا شده

5 ما بلای عشق او آلاء و نعما گفته ایم زانکه کار مبتلایان از بلا بالا شده

6 عشق آمد شادمان و عقل و غم بگریختند این چنین شاه آمده ساقی بزم ما شده

7 سید ما عاشقانه ترک عالم کرد و رفت گوئیا با حضرت یکتای بی همتا شده

عکس نوشته
کامنت
comment