یا رب ز باغ وصل نسیمی از خواجوی کرمانی غزل 732

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان

1 یا رب ز باغ وصل نسیمی بمن رسان وین خسته را بکام دل خویشتن رسان

2 داغ فراق تا بکیم بر جگر نهی یک روز مرهمی بدل ریش من رسان

3 از حد گذشت ناله و افغان عندلیب بازش بشاخ سنبل و برگ سمن رسان

4 بفرست بوی پیرهن از مصر و یکنفس آرامشی بسا کن بیت الحزن رسان

5 از مطبخ نوال حبیب حرم نشین آخر نواله‌ئی به اویس قرن رسان

6 خورشید را بذرهٔ بی خواب و خور نمای گل را دگر بلبل شیرین سخن رسان

7 تا چند بینوا بزمستان توان نشست بوی بهار باز بمرغ چمن رسان

8 تا کی مرا بدرد فراق امتحان کنی از وصل مژده‌ای بمن ممتحن رسان

9 خواجو ز داغ و درد جدائی بجان رسید از غربتش خلاص ده و با وطن رسان

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر