یا قمرا لوعه از جلال الدین محمد مولوی غزل 2263

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

یا قمرا لوعه للقمرین سکن

1 یا قمرا لوعه للقمرین سکن حلت علی حریمهم فی خطر لیمنوا

2 یا شجرا غصونه فوق سماء وهمنا هز هز فی قلوبنا مرحمه لنجتنوا

3 هر کی تو گردنش زدی گشت درازگردن او خرمن هر کی سوختی گشت بزرگ خرمن او

4 هر کی سرش شکافتی سر بفراخت بر فلک هر کی تو در چهش کنی یافت جهان روشن او

5 یا بلدا مخلدا افلح من ثوی به للبرکات مطلع للثمرات معدن

6 یا سحرا منورا لیس عقیبه دجی افلح کل منظر ذاک به مزین

7 هر کی طرب رها کند پشت سوی وفا کند بازکشاندش به خود با کرم مفتن او

8 می‌کشدش که ای رهی از کف من کجا رهی رو به من آورید هین ها الذین آمنوا

9 جاء اوان وصلنا یلحقنا باصلنا شممنا عبیره فانتهضوا لتیقنوا

10 ما بقی انسلاخنا ان هنا مناخنا فی عرفات معشر ابتکروا و احسنوا

11 پند نگار خود شنو از بر او برون مرو ای دل و دیده دیده‌ای ای دل و دیده من او

12 پیش خودم همی‌نشان بر سر من همی‌فشان تا ز تو لاف می‌زنم کم بگرفت دامن او

13 قد نطق الهوی اسکتوا استمعوا و انصتوا ان لسان نطقنا عند لقاه الکن

14 بستم من دهان خود دل بگشاد صد دهان بهر دل تو تن زدم بس بودم نوازن او

15 در گل و در شکر نشین بهر خدای لطف بین سیب و انار تازه چین کمد در فشاندن او

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر