-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یا مسرع الشمال اذا تحصل الوصول بلغ تحیتی و سلامی کما اقول
2 از تشنگان بادیهٔ هجر یاد کن روزی گرت به کعبهٔ قربت بود وصول
3 یا رب چنین که اختر وصلت غروب کرد بینم شبی که کوکب فرقت کند افول
4 خواهم که سوی یار فرستم خبر ولیک ترسم که همچو من متعلق شود رسول
5 از چشم ما برون نزند خیمه ساربان از بهر آنکه برسر آبش بود نزول
6 عمری که بی تو میگذرانند ضایعست بازا کزین حیات مضیع شدم ملول
7 دل مینهم به بند تو گر میبری اسیر جان میکنم فدای تو گر میکنی قبول
8 گفتم کنم معانی عشق تو را بیان فضلی که جز عقیله نباشد بود فضول