-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یا من قریرة مقلتی لقیاک غایة منیتی تذکار وصلک بهجتی هذا نصیبی لیلتی
2 از تاب دل شب تا سحر لب خشک دارم دیده تر آری چه تدبیر ای پسر هذا نصیبی لیلتی
3 گر همچو شمع انجمن آتش زنم در جان و تن عیبم مکن ای سیمتن هذا نصیبی لیلتی
4 قلبی غریق فی الحوی روحی حریق فی النوی قد ذبت فی نار الهوی هذا نصیبی لیلتی
5 در مدح سلطان جهان باشم چو شمع آتش زبان زیرا که از دور زمان هذا نصیبی لیلتی
6 باشد دعایش کار من سودای او بازار من مکتوب برطومار من هذا نصیبی لیلتی
7 هر شب که خواجو را ز غم گرینده یابی چون قلم بر دفترش بینی رقم هذا نصیبی لیلتی