یا حادی‌النیاق قد ذبت از خواجوی کرمانی غزل 867

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

یا حادی‌النیاق قد ذبت فی‌الفراق

1 یا حادی‌النیاق قد ذبت فی‌الفراق عرج علی اهیلی و اخبرهم اشتیاقی

2 بشنو نوای عشاق از پرده سپاهان زانرو که در عراقست آن لعبت عراقی

3 یا مشرب المحیا قم واسقنا الحمیا فالعیش قد تهیا والوصل فی‌التلاقی

4 بنشاند باد بستان مجلس بدل نشانی برد آب آب و آتش ساقی بسیم ساقی

5 قد طاب وقت شربی یا من یروم قربی فی‌الیل اذ تهیا مع منیتی اغتباقی

6 ساقی بده کزین می در بزم دردنوشان گر باقیست جامی آنست عمر باقی

7 فی الراح ارتیاحی لا اسمع اللواحی لکن مع الملاحی اشرب علی‌السواقی

8 من رند و می پرستم پندم مده که مستم کز دست کس نگیرم جز می ز دست ساقی

9 یا منیة المتیم صل عاشقیک وارحم فالقلب مستهام من شدة الفراقی

10 دور از رخت چو خواجو دورم ز صبر و طاقت لیکن بطاق ابرو از دلبران تو طاقی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر