باز آواز نی و فریاد درد از خیالی بخارایی غزل 114

خیالی بخارایی

آثار خیالی بخارایی

خیالی بخارایی

باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود

1 باز آواز نی و فریاد درد انگیز عود بی دلان را در حریم کعبهٔ جان ره نمود

2 تا مقرّر شد که داغ عشق و سوز هجر چیست در میان چنگ و نی بسیار شد گفت و شنود

3 بود داغ عشق بر جان و نبود از جان اثر در ازل این بود ما را حاصل از بود و نبود

4 گر مرادت دولت باقی ست فانی شو ز خویش کاین حکایت بی عدم بودن نمی گیرد وجود

5 قبلهٔ رخسار تو چون پرده از رو بر گرفت دید ابروی تو را محراب و آمد در سجود

6 زلف تو سر حلقهٔ بازار سودا شد ولی جز زیان مسکین خیالی را از این سودا چه سود

عکس نوشته
کامنت
comment