- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باز باد صبح بوی آشنایی می دهد آب چشم مستمندان را روایی می دهد
2 بین که چندین زاهد از خلوت برون خواهد افتاد باد را کان زلف شغل عطرسایی می دهد
3 ای رخت آشوب و چشمت فتنه و زلفت بلا دل نگر کو با کیانم آشنایی می دهد
4 هم به حق دوستی کت دوست می دارم به جان خوی تو گرچه نشان بی وفایی می دهد
5 وه که باری روی زیبا باز کن تا بنگرم تا هنوزم دیده لختی روشنایی می دهد
6 آمدم بر آستان دولتت امیدوار کیست کو درویش را راه گدایی می دهد؟
7 گفتی از دست فراق ما نخواهی برد جان تو چه گویی خود که ما را دل گوایی می دهد؟
8 خود مکن بیگانگی با ما، چو می دانی که چرخ آشنایان را ز یکدیگر جدایی می دهد
9 خون خسرو رایگان مزد رقیبت بر من است گر به یک شمشیرم از دستت رهایی می دهد