-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی با یار در خلوت مرا عیشی نهانی بود که مجلس با وجود او بهشت جاودانی بود
2 عقیقش از لطافت در قدح چون عکس میافکند می اندر جام یاقوتی تو گوئی لعل کانی بود
3 جهان چونروز روشن بود بر چشمم شب تاری تو گوئی شمع رخسارش چراغ آسمانی بود
4 ز آه و اشک میگونم شبی تا روز در مجلس سماع ارغنونی و شراب ارغوانی بود
5 چو خضرم هر زمان میشد حیات جاودان حاصل که می در ظلمت شب عین آب زندگانی بود
6 خیال قد سرو آساش چون در چشم من بنشست مرا بر جویبار دیده سرو بوستانی بود
7 میانش را نشان هستی اندر نیستی جستم چودیدم در کنار آنرا نشان از بی نشانی بود
8 چنان کاندر پریشانی سرافرازی کند زلفش توانائی چشم ساحرش در ناتوانی بود
9 چوچشم خواجوی دلخسته گاه گوهر افشانی همه شب کار لعل آبدارش درفشانی بود