یکدم ز قال بگذر اگر واقفی از خواجوی کرمانی غزل 588

خواجوی کرمانی

آثار خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

یکدم ز قال بگذر اگر واقفی ز حال

1 یکدم ز قال بگذر اگر واقفی ز حال کانرا که حال هست چه حاجت بود بقال

2 برلوح کائنات مصور نمی‌شود نقشی بدین جمال و جمالی بدین کمال

3 آنجا که یار پرده عزت برافکند عارف کمال بیند و اهل نظر جمال

4 خون قدح بمذهب مستان حرام نیست کز راه شرع خون حرامی بود حلال

5 جانم بجام لعل تو دارد تعطشی چون تن به جان و تشنه به سرچشمهٔ زلال

6 آنها که دام بر گذر صید می‌نهند اندیشه کی کنند ز مرغ شکسته بال

7 در هر چه هست چون بخیالت نظر کنم گر جز جمال روی تو بینم زهی خیال

8 در راه عشق بعد منازل حجاب نیست دوری گمان مبر که بود مانع وصال

9 خواجو اگر بعین حقیقت نظر کنی وصل در جدائی و هجران در اتصال

عکس نوشته
کامنت
comment