🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر

ایرانشان ابن ابی الخیر
ایرانشان ابن ابی الخیر

یکی از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 112

کوش‌نامه 112 ام از 368 کوش‌نامه

یکی مرد هندی ز درگاه شاه

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34

1 یکی مرد هندی ز درگاه شاه درآمد نشسته بر او گرد راه

2 مرا گفت نزدیک شه ره کنید مر او را ز کار من آگه کنید

3 بپرسید هر کس که تو کیستی به درگاه شاه از پی چیستی

4 چنین داد پاسخ که هستم پزشک بدانم ز هر گونه ای ترّ و خشک

5 بدین آمدستم بدین بارگاه که دانم همی چاره ی درد شاه

6 پزشکان به سیلی گشادند دست شد از زخم، هندو چو بیهوش مست

7 چنان بیگنه را کشیدند خوار همی گفت کای مردم نابکار

8 به پاداش آن بد که بر من رسید یکی داروی آرم شما را پدید

9 که در خانه هر روز گردد به درد کنیزک گرامی و نامی دو مرد

10 بخندید هر کس ز گفتار اوی وز آن بیهده جنگ و پیگار اوی

11 شبانگاه درگاه چون شد تهی درآمد به درگاه شاهنشهی

12 که مردی پزشکم مرا ره دهید مرا ره به نزدیکی شه دهید

13 پرستنده او را برآورد پیش نشاندش جهاندار نزدیک خویش

14 جهاندیده رفت و زبان برگشاد بسی آفرین کرد بر شاه یاد

15 وز آن پس چنان گفت کز هندوان بدان آمدستم که دارم توان

16 که این درد را چاره آرم بجای کند درد را بر تو آسان خدای

17 از این گفته ضحاک شد شادمان بسی چیز دادش هم اندر زمان

18 بدو گفت شاها، دو مرد گناه به زندان بفرمای کردن تباه

19 چو پیش من آرند سر هر دو تن بسازم همی مرهم درد، من

20 چنان کرد کاو گفت و آورد سر برون کرد مغز از سر، آن بدگهر

21 چو مرهم بدان ریشها بر نهاد بر آسود وز درد نامدش یاد

22 به خواب اندر آمد سر مارفش همه شب نبود آگه از خواب خَوش

23 دگر روز چون هندوی آمد به در کنارش پر از زرّ کرد و گهر

24 شد اندر جهان بی نیاز آن پلید به گیتی کسی این پزشکی ندید

25 به ضحاک گفت اینت درمان درد همه این کن و زین عمل بر مگرد

26 مخور بیش از این نیز گوشت شکار که باشد بر این درد ناسازگار

27 بکرد این پزشکی و شد ناپدید همی دردِ ضحاک از آن آرمید

28 چو روشن شدی روز در چشم شاه از آن شهر دو مرد کردی تباه

29 نهادند نوبت به بازار و کوی شد آن شهر پر ماتم و گفت و گوی

30 چنین داستان زد همی مرد و زن که هندو نبود آن، که بود اهرمن

31 که شه را به خون ریختن کرد چیز وگرنه نبودی بدین سان دلیر

32 همانا نه درد است، هست آن دو مار که از مردمان می برآرد دمار

33 سخنها مرا این شگفتی بس است شناسنده ی مرتبه ی هرکس است

34 همی بود ضحاک نزدیک کوش شب و روز با باده و نای و نوش

ایرانشان ابن ابی الخیر از شاعران بزرگ قرن 5 هجری می باشد و سبک شعری ایشان خراسانی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر یکی مرد هندی ز درگاه شاه کوش‌نامه 112 ام از 368 کوش‌نامه ایرانشان ابن ابی الخیر می باشد
شعر قالب : کوش‌نامه سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر یکی مرد هندی ز درگاه شاه

شاعر شعر یکی مرد هندی ز درگاه شاه چه کسی است ؟

شاعر شعر یکی مرد هندی ز درگاه شاه ایرانشان ابن ابی الخیر می باشد.

شعر یکی مرد هندی ز درگاه شاه در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر یکی مرد هندی ز درگاه شاه چیست ؟

قالب شعر یکی مرد هندی ز درگاه شاه کوش‌نامه است

سبک شعر یکی مرد هندی ز درگاه شاه چیست ؟

سبک شعر یکی مرد هندی ز درگاه شاه سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر یکی مرد هندی ز درگاه شاه چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
ایرانشان ابن ابی الخیر

یکی از ایرانشان ابن ابی الخیر کوش‌نامه 112

کوش‌نامه 112 ام از 368 کوش‌نامه
بنر