روزی از دست جفا آخر از امیرخسرو دهلوی غزل 213

امیرخسرو دهلوی

آثار امیرخسرو دهلوی

امیرخسرو دهلوی

روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت

1 روزی از دست جفا آخر عنان بستانمت داد خود دانم از این پس بر چسان بستانمت

2 رود اشکم گر گریبان گیردم از دست تو دامنت گیرم گهی و انصاف جان بستانمت

3 عمر در کار تو شد، زین پس من و لعل لبت یا بمیرم یا حیات جاودان بستانمت

4 روی بر خاک درت مالم، وگر فرمان دهی خاک آن در هم به نرخ زعفران بستانمت

5 بر نمک می خواهم انگشتی زنم، لب را مدزد هم به شرط چاشنی بویی ز جان بستانمت

6 ور بیفتد جان قبول و زر ندارم چون کنم رنگ روی خود، مگر زان آستان بستانمت

7 یوسف عهدی، اگر خسرو بود قیمت گرت ور دهم ملک دو عالم رایگان بستانمت

عکس نوشته
کامنت
comment