-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روزگاری روی در روی نگاری داشتم راستی را با رخش خوش روزگاری داشتم
2 همچو بلبل میخروشیدم بفصل نوبهار زانکه در بستان عشرت نوبهاری داشتم
3 خوف غرقابم نبود و بیم موج از بهرآنک کز میان قلزم محنت کناری داشتم
4 از کمین سازان کسی نگشود بر قلبم کمان چون بمیدان زان صفت چابک سواری داشتم
5 گر غمم خون جگر میخورد هیچم غم نبود از برای آنکه چون او غمگساری داشتم
6 درنفس چون بادم از خاطر برون بردی غبار گر بدیدی کز گذار او غباری داشتم
7 داشتم یاری که یکساعت ز من غیبت نداشت گر چه هر ساعت نشیمن در دیاری داشتم
8 چرخ بد مهرش کنون کز من به دستان در ربود گوئیا در خواب میبینم که یاری داشتم
9 همچو خواجو با بد و نیک کسم کاری نبود لیک با او داشتم گر زانکه کاری داشتم