دگرباره سر از جلال الدین محمد مولوی غزل 579

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد

1 دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد مگر آن مطرب جان‌ها ز پرده در سرود آمد

2 سراندازان و جانبازان دگرباره بشوریدند وجود اندر فنا رفت و فنا اندر وجود آمد

3 دگرباره جهان پر شد ز بانگ صور اسرافیل امین غیب پیدا شد که جان را زاد و بود آمد

4 ببین اجزای خاکی را که جان تازه پذرفتند همه خاکیش پاکی شد زیان‌ها جمله سود آمد

5 ندارد رنگ آن عالم ولیک از تابه دیده چو نور از جان رنگ آمیز این سرخ و کبود آمد

6 نصیب تن از این رنگست نصیب جان از این لذت ازیرا ز آتش مطبخ نصیب دیگ دود آمد

7 بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو کجا دیدی که بی‌آتش کسی را بوی عود آمد

8 همیشه بوی با عودست نه رفت از عود و نه آمد یکی گوید که دیر آمد یکی گوید که زود آمد

9 ز صف نگریخت شاهنشه ولی خود و زره پرده‌ست حجاب روی چون ماهش ز زخم خلق خود آمد

عکس نوشته
کامنت
comment