-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد مگر آن مطرب جانها ز پرده در سرود آمد
2 سراندازان و جانبازان دگرباره بشوریدند وجود اندر فنا رفت و فنا اندر وجود آمد
3 دگرباره جهان پر شد ز بانگ صور اسرافیل امین غیب پیدا شد که جان را زاد و بود آمد
4 ببین اجزای خاکی را که جان تازه پذرفتند همه خاکیش پاکی شد زیانها جمله سود آمد
5 ندارد رنگ آن عالم ولیک از تابه دیده چو نور از جان رنگ آمیز این سرخ و کبود آمد
6 نصیب تن از این رنگست نصیب جان از این لذت ازیرا ز آتش مطبخ نصیب دیگ دود آمد
7 بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو کجا دیدی که بیآتش کسی را بوی عود آمد
8 همیشه بوی با عودست نه رفت از عود و نه آمد یکی گوید که دیر آمد یکی گوید که زود آمد
9 ز صف نگریخت شاهنشه ولی خود و زره پردهست حجاب روی چون ماهش ز زخم خلق خود آمد