بار دگر پیر ما مفلس و از عطار نیشابوری غزل 252

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

بار دگر پیر ما مفلس و قلاش شد

1 بار دگر پیر ما مفلس و قلاش شد در بن دیر مغان ره زن اوباش شد

2 میکدهٔ فقر یافت خرقهٔ دعوی بسوخت در ره ایمان به کفر در دو جهان فاش شد

3 زآتش دل پاک سوخت مدعیان را به دم دردی اندوه خورد عاشق و قلاش شد

4 پاک بری چست بود در ندب لامکان کم زن و استاد گشت حیله گر و طاش شد

5 لاشهٔ دل را ز عشق بار گران برنهاد فانی و لاشییء گشت یار هویداش شد

6 راست که بنمود روی آن مه خورشید چهر عقل چو طاوس گشت وهم چو خفاش شد

7 وهم ز تدبیر او آزر بت‌ساز گشت عقل ز تشویر او مانی نقاش شد

8 چون دل عطار را بحر گهربخش دید در سخن آمد به حرف ابر گهرپاش شد

عکس نوشته
کامنت
comment