بار دگر شور آورید این پیر درد آشام ما از عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

بار دگر شور آورید این پیر درد آشام ما

1 بار دگر شور آورید این پیر درد آشام ما صد جام برهم نوش کرد از خون دل پر جام ما

2 چون راست کاندر کار شد وز کعبه در خمار شد در کفر خود دین دار شد بیزار شد ز اسلام ما

3 پس گفت تا کی زین هوس ماییم و درد یک نفس دایم یکی گوییم وبس تا شد دو عالم رام ما

4 بس کم زنی استاد شد بی خانه و بنیاد شد از نام و ننگ آزاد شد نیک است این بدنام ما

5 پس شد چو مردان مرد او وز هر دو عالم فرد او وز درد درد درد او شد مست هفت اندام ما

6 دل گشت چون دلداده‌ای جان شد ز کار افتاده‌ای تا ریخت پر هر باده‌ای از جام دل در جام ما

7 جان را چون آن می نوش شد از بی‌خودی بیهوش شد عقل از جهان خاموش شد و از دل برفت آرام ما

8 عطار در دیر مغان خون می‌کشید اندر نهان فریاد برخاست از جهان کای رند درد آشام ما

عکس نوشته