-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد خوشتر از جان چه بود از سر آن برخیزد
2 بر حصار فلک ار خوبی تو حمله برد از مقیمان فلک بانگ امان برخیزد
3 بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار تا ز گلزار و چمن رسم خزان برخیزد
4 پشت افلاک خمیدست از این بار گران ای سبک روح ز تو بار گران برخیزد
5 من چو از تیر توام بال و پری بخش مرا خوش پرد تیر زمانی که کمان برخیزد
6 رمه خفتست همیگردد گرگ از چپ و راست سگ ما بانگ برآرد که شبان برخیزد
7 من گمانم تو عیان پیش تو من محو به هم چون عیان جلوه کند چهره گمان برخیزد
8 هین خمش دل پنهانست کجا زیر زبان آشکارا شود این دل چو زبان برخیزد
9 این مجابات مجیر است در آن قطعه که گفت بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد