خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی

خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی

بر سر کوی تو اندیشهٔ از خواجوی کرمانی غزل 286

غزل 286 ام از 1143 غزلیات

بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد

1 بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد پیش لعلت صفت زادهٔ کان نتوان کرد

2 مهر رخسار تو در دل نتوان داشت نهان که به گل چشمهٔ خورشید نهان نتوان کرد

3 از میانت سر موئی ز کمر پرسیدم گفت کان نکتهٔ باریک عیان نتوان کرد

4 با تو صد سال زبان قلم ار شرح دهد شمه‌ئی از غم عشق تو بیان نتوان کرد

5 نوشداروی من از لعل تو می‌فرمایند بشکر گر چه دوای خفقان نتوان کرد

6 ناوک غمزه‌ات از جوشن جانم بگذشت در صف معرکه اندیشهٔ جان نتوان کرد

7 گر بتیغم بزنی از تو ننالم که ز دوست زخم شمشیر توان خورد و فغان نتوان کرد

8 راستی گر چه ببالای تو می‌ماند سرو نسبت قد تو با سرو روان نتوان کرد

9 خواجو از دور زمان آنچه ترا پیش آمد جز بدوران زمان فکرت آن نتوان کرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد

شاعر شعر بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد چه کسی است ؟

شاعر شعر بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد خواجوی کرمانی می باشد.

شعر بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد چیست ؟

قالب شعر بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد غزل است

مضمون اصلی شعر بر سر کوی تو اندیشهٔ جان نتوان کرد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر