- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر نقش شیرین کوهکن گریید چشم زار او باشد کزین خون جگر رنگی برآرد کار او
2 مردن بسی اسان بود هرچند کز حرمان بود گر در مذاق جان بود شیرینی گفتار او
3 آنسرو ما چالاک شد عاشق کشی بی باک شد خواهد بسی سر خاک شد از جلوه رفتار او
4 بیروی آنگل پیرهن چندان بگریم در چمن کاخر دمد از اشک من گل بر سر دیوار او
5 بازار او گر بنگری صدماه دارد مشتری گم شد چو یوسف صد پری از گرمی بازار او
6 بی سرو قد نورسی گلشن بود خار و خسی جنت نمیخواهد کسی بی نعمت دیدار او
7 از ابر چشم خونفشان اهلی نماند تشنه جان ضایع نگردد در جهان حال دل افکار او